قهرمان عصر ما

کتاب قهرمان عصر ما بقل لرمانتوف مترجم مهری آهی چاپ 1357 انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب دارای جلد سخت و کاملا سالم . برای آگاهی از قیمت و نحوه سفراش با ما تماس بگیرید//فروخته شد

 

 

کتاب ضمن باز گو کردن شرایط اجتماعی حاکم بر روسیه تزاری ، حاکی از یک نوع وازدگی محافل روشنفکری است که یکی از خصیصه های دوران انتقال است . قهرمان کتاب پچورین آدم وازده ای است که واژه هایی از قبیل عشق ، مکنونات قلبی ، احساسات و عواطف برایش کسل کننده است .
بعضی از معاصرین لرمانتف به او خرده می گیرند که چرا اسم چنین کاراکتری را " قهرمان دوران" گذاشته است . مگر نه اینکه تمام کار های وی از رزالت انسانی سر چشمه می گیرد؟ لرمانتف اعتقاد دارد پچورین در حقیقت مشت نمونه خروار آدم های عصر وی است . از این روی این نام را در بر گزیده که نشان دهد پایمال نمودن ارزش های انسانی ، بدانسان که پچورین مرتکب می شود ، باب روز شده و هر کسی از آنها روی بر تابد نقطه مقابل " قهرمان" دوره خویش است : یعنی آدمی منزوی است که به هیچ وجه حنایش در جامعه رنگی ندارد.
شیوه نگارش داستان نیز در نوع خود کاری ابتکاری و بدیع است . ابتدا نویسنده ( و نه ناقل) که خود نیز در کسوت نظامی است با سروان ماکسیم ماکسیمویچ آشنا می شود. این آشنایی بوجود نمی آید مگر برای آنکه وسیله ای باشد تا ماکسیم یکی از خاطرات خویش را با درجه دار همقطارش باز گو نماید. یک سری وقایع اصلی و فرعی اتفاق می افتد ؛ گویا نویسنده مرتب از روایت کننده داستان یعنی ماکسیم می خواهد که داستانش را دنبال کند و بزرگترین طرفی که لرمانتف از این فن و تکنیک در ابتدای داستان می بندد آنست که خواننده واقعا واله و شیفته شخصیت قهرمان دوران یعنی پچورین می شود و به سختی می تواند کتاب را زمین بگذارد.
عشق خواننده به دانستن وقایع پشت پرده و نا گفته آنجا به نهایت می رسد که خود ماکسیم از زمره شیفتگان قهرمان دوران است ، بخصوص که در آخرین دیدار تصادفی وی با قهرمان محبوبش ، با دلسردی و بی تفاوتی مراد خویش روبرو می شود.
نویسنده از طریق یادداشت هایی که نزد ماکسیم دارد به گنجینه اسرار پچورین پی مبرد و از این به بعد نویسنده داستان را از زبان قهرمان داستان یعنی پچورین نقل می کند. سه فصل بعدی عبارتند از تامان ، شاهزاده خانم مری و بالاخره فاتالیست.
تامان نام شهری است بندری و بسیار کثیف و پچورین بر حسب انجام وظایف نظامی که به وی محول شده است از این شهر رد می شود. تنها نکته قابل ذکر در این فصل رواج قاچاق در این شهر فلک زده است و در اینجاست که قهرمان دوران از دختری که فکر می کند دلباخته اوست نارو می خورد و اگر بخاطر حزم و احتیاط نبود مسلما زندگی خویش را بر سر این کار می باخت.
مفصل ترین و شاید جالب ترین قسمت کتاب شاهزاده خانم مری است ( فاتالیست یا قدری خیلی کوتاه است و می شد از آن صرف نظر نمود)
در این بخش یک سری تحولات جسمی و روحی روانی به وقوع می پیوندد و اگر از این بخش به عنوان وجدان و نفس قهرمان دوران و خصلت های روحی و جسمی وی یاد کنیم پر گزاف نگفته ایم